کلوپ مسخره بازی کلوپ مسخره بازی
| ||
|
مجری : کجا بودی پسر عمه؟ پسرعمه: رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه! مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟ پسرعمه: کتابخونه مجری: پس چرا مایو پاته؟ پسرعمه: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم! مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟ پسرعمه: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم! مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی! پسرعمه: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت، من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم، همینی که هستم هم از سرتون زیاده! لایک یادت نره:))
فامیل(با عجله): بدبخت شدیم!
پسرعمه: مگه قبلاٌ خوشبخت بودیم!؟
فامیل: بدبخت تر شدیم!
همساده: کاکو از نظر فیزیولوژیکی امکان
نداره من بدبخت تر از اینی که هستم شم!
فامیل: ای بابا چرا انقد بحث میکنین!؟
آقای مجری فهمیده کیک تو یخچال
رو خوردیم داره میاد سراغمون
پسرعمه: باز ما یه چیزی تو این خونه خوردیم
باید تا یه هفته خفت بکشیم!
فامیل: همساده تو که روزی 12بار کتک
میخوری بیا اینو هم گردن بگیر!
(مجری میاد)
همساده: آقو تقصیر منه!
مجری: چی؟
همساده: هرچی شما بگی،شکست سنگین برزیل به آلمان،
اختلاس 3هزار میلیاردی،جنگ جهانی دوم...
مجری: پس کیک رو کی خورده؟ پسرعمه تو خوردی؟
پسرعمه: ای خدا این داره میگه جنگ جهانی تقصیر منه
شما هیچی بهش نمیگیبعد واس خوردن یه
کیک 7تومنی به من گیر میدی؟؟
لایک یادت نره:)) پسرعمه: آقاي مجري شما منو بيشتر دوس داري يا ماشين عباس آقا رو؟ مجري: معلومه که تورو بيشتر دوس دارم... پسرعمه: خب خدارو شکر! مجري: چطور مگه؟ پسرعمه: هيچي...زدم ماشين عباس آقا رو ترکوندم نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کني! مجري(با عصبانيت): بله!؟ زدي ماشين اون بنده خدا رو ترکوندي!؟ پسرعمه: يه اشتباه محاسباتي بود،کبريت انداختم تو باکش ميخواستم ببينم از اگزوزش آتيش مياد بيرون يا نه! مجري: مثلاٌ اگه آتيش ميومد بيرون چي ميشد!؟ پسرعمه: من خوشحال ميشدم! مجري: خدايا يه قدرتي به من بده اين بچه رو نزنم! پسرعمه: خدايا يکم بيشتر بهش قدرت بده، هنوز نميدونه خود عباس آقا هم تو ماشين بود! لایک یادت نره:))مجري: خب...روز اول مدرسه چطور بود؟ پسرعمه: طبق معمول افتضاح! کلاه قرمزي: آقاي مدير دو ساعت تموم مارو سر صف نگه داشت زير آفتاب شصتاد درجه واسمون سخنراني کرد! مجري: خب چي ميگفتن؟ پسرعمه: چرت و پرت! ميگفت درس خوندن شمارو خوشبخت ميکنه! مجري: خب راست ميگن ديگه،فقط با درس خوندن ميتونين پولدار شين کلاه قرمزي: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختي نمياره! مجري: خب شما وقتي درس بخونين و يه مدرک تحصيلي خوب بگيرين ارزشتون پيش بقيه بيشتر ميشه پسرعمه: آخه دو سال پيش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصيليشون نيس! مجري: بالاخره مدرک لازمه کلاه قرمزي: جالبه سه سال پيش هم گفته بود شما نبايد واس مدرک درس بخونين! لایک یادت نره:))
مجري: پسرعمه تو چرا انقدر خرابکاري ميکني؟ تهديدم کرد که بايد ماشين همسايه رو پنچر کني! اصلاٌ بهش نميومد يه همچين بچه اي باشه! تهديد کرد که ميزنتت؟ آقاي مجري ميگم که مغازه عباس آقا رو تو آتيش زدي
مشاعره در کلاه قرمزی
فامیل دور: چی بگم؟! آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست! فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم... پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود! آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه. پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟! فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم... آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره! پسرعمه زا: سلطان غم مادر! ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده... پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!! لایک یادت نره:))
مجري: تو خجالت نميکشي معدلت 15 شده ...؟ لایک یادت نره:)) |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |